۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

عکس‌هایی که دنیا را تکان نداد

این عکس‌ها را از اینجا برداشته‌ام. آنجا نوشته شده «عکس‌هایی که دنیا را تکان داد». اما من عنوان را عوض کردم.

هنری‌ترین عکسهای خبری نیم قرن گذشته

World Press Photo یک سازمان مستقل و غیرانتفاعی است که دفترش در آمستردام هلند قرار دارد و از سال 1955، هر ساله بهترین عکس‌های خبری را انتخاب می‌کند. هدف این تشکیلات از این کار ترغیب کردن رعایت استانداردهای حرفه‌ای در زمینه فتو‌ ژورنالیسم و تشویق مبادله آزاد و بدون محدودیت اطلاعات است. در واقع World Press Photo بزرگترین و با اعتبارترین رقابت‌‌ عکس خبری را در سطح جهان اداره می‌کند. در اینجا به معرفی بهترین عکس‌های خبری نیم قرن اخیر که از سوی این سازمان انتخاب شده است، می‌پردازیم.
مرور این عکس‌ها، متأسفانه چهره زشت و آمیخته با فقر و جهل و غرور و تعصب دنیا را پدیدار می‌کند.

آگوست 1955 ، دانمارک: یک شرکت‌کننده در مسابقه موتورسواری ، افتاده است.

1956 ، آلمان غربی: یک سرباز آلمانی بعد از طی دوره اسارت در روسیه به میهنش بازگشته و با دختر 12 ساله‌اش که از یک سالگی او را ندیده ، ملاقات می‌کند.

1957 ، شارلوت ، کارولینای شمالی: دروتی کانتس ، یکی از نخستین دانش‌آموزان سیاه‌پوستی است که توانسته وارد دبیرستان‌هایی شود که پیش ازآن صرفا سفیدپوستان را پذیرش می‌کرد.‌ عکس‌العمل‌های سفیدپوستان باعث شد که والدین دروتی تنها بعد از 4 روز وی را از دبیرستان خارج کنند.

1958 ، پراگ ، چک‌اسلواکی: مسابقه فوتبال بین پراگ و براتیسلاوا

اکتبر 1960 ، توکیو ، ژاپن: یک دانشجوی جناح راست ، رهبر سوسیالیست‌ها Inejiro Asanuma را ترور می‌کند.

ژوئن 1962 ، ونزوئلا: سربازی که مورد اصابت گلوله یک تک‌تیرانداز قرار گرفته در آغوش یک افسر نیروی دریایی. عکاس این عکس را در حالت درازکش برای پرهیز از اصابت گلوله تک‌تیرانداز به خودش گرفته است.

ژوئن 1963 ، سایگون ، ویتنام جنوبی: یک بودائی در اعتراض به آزار و اذیت پیروان مذاهب به وسیله دولت ویتنام جنوبی خودسوزی کرده است. این عکس‌ تأثیرگذار باعث شد ، رئیس جمهور کندی حمایت از دولت ویتنام جنوبی را متوقف کند.

آوریل 1964 ، قبرس: یک زن ترک به عزای شوهرش که در جنگ داخلی بین ترک‌ها و یونانی‌ها در جزیره قبرس کشته شده ، نشسته است.

سپتامبر 1965 ، ویتنام جنوبی: یک مادر و فرزندانش برای فرار از بمباران آمریکایی‌ها از عرض رودخانه عبور می‌کنند.

ویتنام جنوبی ، فوریه 1966: سربازان آمریکایی جسد یک ویت‌کنگ را روی زمین می‌کشند. عکاس ژاپنی این عکس در سال 1970 در مأموریتی در کلمبیا کشته شد.

می 1967 ، ویتنام جنوبی: فرمانده یک تانک M48 آمریکایی ، عکاس هلندی این عکس را در حالی که روی کف داغ تانک خوابیده بود ، گرفت. وی تنها عکاس هلندی بود که برنده بهترین عکس خبری سال شد.

اول فوریه 1968 ، سایگون ، ویتنام جنوبی: پلیس ملی ویتنام جنوبیNguyen Ngoc Loan ، یک ویت کنگ را اعدام می کند.
عکاس: Eddie Adams.

می 1969 ، لاندوندری ، ایرلند شمالی: یک کاتولیک جوان در زمان درگیری با نیروهای بریتانیایی. عکاس آلمانی این عکس هانس جورج آندرس ، بعد از یک شب درگیری خیابانی در ایرلند و در شرایطی که پلیس گاز اشک آور شلیک کرده بود ، پسر جوانی را دید که ماسک ضد گاز بر سر داشت و روبروی دیواری ایستاده که روی آن نوشته شده:"ما صلح می‌خواهیم" ، قبل از اینکه گاز اشک‌آور خود عکاس را درگیر کند ، وی فرصت پیدا کرد ، دو عکس از این پسر بگیرد.

دسامبر 1971 ، آلمان غربی: تیراندازی بین پلیس و دزدان بانک

11 سپتامبر 1973 ، سانتیاگو شیلی: سالوادور آلنده ، رئیس جمهور شیلی لحظاتی قبل از مرگ در جریان کودتای پینوشه ، عکاس این عکس ناشناس است و نیویورک تایمز این عکس را از منبعی که بر ناشناس ماندنش اصرار داشت ، به دست آورد.

جولای 1974 ، نیجر: یک قربانی خشکسالی

جولای 1974 ، بوستون آمریکا: یک زن و یک دختر خودشان را از یک ساختمان در حال اشتعال به پایین پرت می‌کنند.

ژانویه 1976 ، بیروت لبنان: آوارگان فلسطینی. عکاس این عکس Françoise Demulder نخستین زنی است که توانست جایزه "بهترین عکس خبری سال" را تصاحب کند. وی در شرایطی برنده شد که این جایزه بیستمین سالگرد خود را تجربه می‌کرد.

آگوست 1977 ، آفریقای جنوبی: پلس در خارج کیپ تاون به سوی شرکت‌کنندگان در یک تظاهرات نشسته که برای اعتراض به ویرانی خانه‌هایشان تجمع کرده بودند ، گاز اشک‌آور شلیک می‌کند.

مارس 1978 ، توکیو ، ژاپن: تظاهراتی بر علیه ساخت یک فرودگاه در ژاپن

نوامیر 1979 ، تایلند: اردوگاه آوارگان ، یک زن کامبوجی در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته است ، منتظر توزیع غذا است.

آوریل 1980 ، اوگاندا: یک پسر دچار سوء تغذییه شدید. عکاس این عکس وقتی که فهمید همان مؤسسه‌ای که از انتشار این عکس به مدت 5 ماه خودداری کرده است ، عکس را وارد رقابت عکاسی کرده است ، بسیار ناراحت شد. وقتی عکس برنده جایزه "بهترین عکس خبری سال" شد ، عکاس بسیار برآشفت ، چون مخالف برنده شدن در رقابت‌های عکاسی از راه انتشار عکس افراد گرسنه و در حال مرگ بود.

فوریه 1981: مادرید اسپانیا. پلیس نظامی پارلمان اسپانیا را تصرف کرده است. عکاس از بیم توقیف عکس‌ها ، نگاتیوها را در کفشش قرار داد.

سپتامبر 1982 ، بیروت لبنان: کشتار فلسطینی‌های اردوگاه آوارگان به وسیله فالانژهای مسیحی. در حالی که سربازان اسرائیلی مشغول تعریف کردن لطیفه برای هم بودند. عکاس این عکس برای ساعت‌ها از جسدهای سوخته عکس می‌گرفت.

اکتبر 1983 ، شرق ترکیه: بعد از یک زلزله ، زنی جسد 5 فرزندش را پیدا کرده است.

سپتامبر 1986 ، سان‌فرانسیسکو آمریکا: ضایعات پوستی یک مبتلا به ایدز. این ضایعات پوستی نشان دهنده کاپوسی سارکوما هستند. در شرایطی که مجلات چندان تمایل نداشتند به اپیدمی ایدز بپردازند ، عکاس این عکس با انتشار این عکس، بار دیگر باعث مطرح شدن نام این بیماری در جامعه شد.

دسامبر 1978 ، کره جنوبی: تقابل مادری با پلیش ضد شورش بعد از دستگیری پسرش. این عکس در جریان تظاهراتی که برای اعتراض به تقلب در انتخابات برگزار شده بود ، گرفته شد.

دسامبر 1988: شوروی: زلزله ارمنستان

ژوئن 1989 ، پکن چین: عکس مشهوری که نیاز به توضیح ندارد.

ژانویه 1990 ، کوزوو ، یوگسلاوی: عزاداری برای مردی که در جریان تظاهرات برای اعتراض به لغو خودمختاری کوزوو کشته شده است.

فوریه 1991 ، عراق: گروهبان آمریکایی به خاطر مرگ یک سرباز که ظاهرا بهترین دوستش بوده و اشتباهاً مورد هدف خودی قرار گرفته است ، می‌گرید.

نوامبر 1993 ، سومالی: مادری فرزندش را آماده خاک‌سپاری می‌کند. کودک به خاطر قحطی فوت کرده است.

ژوئن 1994 ، رواندا: چهره مردی از قبیله هوتو که از سوی همِ‌قبیله‌ای‌هایش به خاطر ظن به همکاری با قوم توتسی شکنجه شده است.

می 1995 ، چچن: چهره یک آواره در حال انتقال به اردوگاه آوارگان در جریان مناقشه بین نیروهای جدایی‌طلب چچن و ارتش روسیه.

1996 ، آنگولا: یک قربانی انفجار مین

سپتامبر 1997 ، الجزیره الجزایر: یک زن در خارج بیمارستانی که مجروحان و کشته‌شدگان قتل عام بنت‌الله به آن منتقل می‌شوند ، در حال شیون است.

نوامبر 1988 ، کوزوو: بیوه یک سرباز ارتش آزادی‌بخش کوزوو در مراسم تشییع جنازه شوهرش

آوریل 1989 ، آلبانی: یک مرد آلبانیایی در حال قدم زدن در خیابانی در Kukës آلبانی که در آن خشونت‌های نژادی شیوع زیادی دارد. عکاس موفق نشد با این مرد حرف بزند.

سال 2001 ، پاکستان: پیکر یک پسربچه آواره افغان آماده خاک‌سپاری می‌شود.

23 ژوئن 2002 ، قزوین ، ایران: پسربچه‌ای در مراسم به خاک‌سپاری پدرش که در جریان زلزله کشته شده است.

مارس 2003 نجف عراق: یک زندانی جنگ عراق ، فرزندش را ، دلداری می‌دهد.

دسامیر 2004 ، تامیل‌نادو هند: زنی در ماتم نزدیکان کشته شده‌اش در سونامی

آگوست 2005 ، نیجر: مادر و فرزند در یک مرکز اورژانس توزیع غذا

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

از لیبل های خرمگس خاتون برداشته ام

ققنوس وار از خاکستر خودت بلند شو خاله ببینه...

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

اهمیت تاریخ

تاریخ خرس های پاندا تاریخ مبهمی است. اولین خرس پاندایی که رئیس قبیله شد مورد اختلاف است. اصلاً در این که خرس های پاندا ازسیچوآن نشأت گرفته اند یا از شاآنشی یا حتی گانسو اتفاق نظری نیست. می گویند پانداها قبلا سفید بوده اند و دختر امپراطور چین خیلی آنها را دوست داشت. وقتی دخترک از دنیا رفت پانداها بخشی از بدن خود را به عنوان عزاداری سیاه کردند. در عکس های قدیمی اجدادم هیچ پاندای سفیدی نمی بینم. شاید قصه خیلی قدیمی باشد و همچنان که درست است اما مدرکی برای آن وجود نداشته باشد. و این هیچ اشکالی ندارد. یکی از پانداهای دانشمند ما، معتقد است که خرس نیست، بلکه گربه است. تایوانی ها به ما «خرس گربه ای» می گویند. بعید نیست. تاریخ پانداها تاریخ مبهمی است. اینکه پاندا همیشه برگ بامبو میخورد، میتواند شاهد خوبی برای کسی باشد که میخواهد منشأ پانداها را پیدا کند و اوقات فراغتش را تا مدتی پر میکند.
میگویند حضرت آدم و حوا هم یک وقتی، با هم آشنا شدند و این آشنایی (صرف آشنایی) نسل بزرگ آدمیزاد را به وجود آورد. شاید آشنایی یک خرس با یک گربه، نسل پانداها را درست کرده باشد. شاید هم آشنایی یک گربه با یک خرس!

یک عکس خیلی قدیمی در آلبوم ما
یک عکس خیلی قدیمی در آلبوم خانوادگی ما که نظریه گربه ای را تأیید می کند

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

خسته دلان

زبونیّ و خواریّ و اندوه و درد، کافی نیست؟

پیرانمان رنجور و جوانان مان بی بضاعت، نه راهی به آهی، سنگینی دل را. و نه سقفیّ و پناهی آرام خاطر را. و نه امیدی به سحرگاهی این سرگردانان به شب خو کرده را.

چه مان است؟ مَردیم ما؟ آزرم مان کجاست؟ بر خود پذیرفتیم، نهب و غارت بی خدایان را؟ چشم پوشیدیم، قتل و اسارت خانواده مان را؟

شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
دستی از غیب برون آید و کاری بکند

***

به خدا قسم اگر شیر خدا امیرالمؤمنین علی میان ما بود و دست به دستش می دادیم روزگاری دیگر داشتیم.

به خدا قسم اگر سیدالشهدا میان ما بود و دستش می گرفتیم هر کوی و برزنمان به فلک فخر می فروخت.

به خدا قسم اگر مهدی موعود ـ که میان ماست ـ دست به دستش می دادیم شبمان روز و زمین مان آسمانی و روشن می شد.

***

خدایا! تو وعده دادی و وعده ات بازگشتی ندارد. که چون همه یک نفس بخواهیم ظهورش را اجابت می کنی.

خدایا این سحرگاه نیماه شعبان، دلهامان یکی است و یک خواسته دارد. نَفَس هامان یکی است و یک زمزمه دارد. ببین نجوایمان را: اللهم عجل لولیک الفرج… اللهم عجل لولیک الفرج..

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

زمین و آسمان پیرایه توست!

بیش از هر چیز «همزادپنداری» است که چشمانمان را به دنبال سطرهای یک متن داستانی می کشد، یا بر صفحه سینما یا تلویزیون نگاه می دارد.

اما هیچ یک از ما آیا آنقدر مرد هست که از بند این همزادپنداری رها شود و به جای همه خلقت خدا، یکجا، با یک اثر هنری همزادپنداری کند؟!

Aseman

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

شتر / پاندا

من به احتمال زیاد در تناسخ قبلی شتر بودم. چون هم خیلی آب می خورم و هم بعد از بلعیدن کلی آب، با اینکه دهانم از آب خالی شده است باز هم با شدت چند بار عمل بلعیدن را بی اراده انجام میدهم.

Camel_Jordanian_Desert

نمیدانم. من کمرم را همیشه با تنه درختان می خارانم. فکر میکنم در تناسخ قبلی هم همین خرس بودم.

panda-sleep-2

شتر یا خرس، هر چه بودم، خر بودم که به این حال و روز افتادم.

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

بمانیم که چه؟

شعر محمدحسین شهریار

 f_Shahriar1m_543f94d

در جواب غزل آقاى «سايه» كه يك بيت آن چنين بود:
شهريارا تو بمان بر سر اين خيل يتيم
پدرا، يارا، اندوه گسارا تو بمان

سايه جان رفتنى استيم بمانيم كه چه
زنده باشيم و همه روضه بخوانيم كه چه

درسِ اين زندگى از بهرِ ندانستن ماست
اينهمه درس بخوانيم و ندانيم كه چه

خود رسيديم به جان، نعشِ عزيزى هر روز
دوش گيريم و به خاكش برسانيم كه چه

آرى اين زهرِ هلاهل به تشخّص هر روز
بچشيم و به عزيزان بچشانيم كه چه

دورِ سر هلهله و هاله شاهينِ اجل
ما به سرگيجه كبوتر بپرانيم كه چه

كشتيى را كه پىِ غرق شدن ساخته اند
هى به جان كندن از اين ورطه برانيم كه چه

قسمتِ خرس و شغال است خود اين باغِ مويز
بى ثمر غوره چشمى بچلانيم كه چه

بدتر از خواستن اين لطمه نتوانستن
هى بخواهيم و رسيدن نتوانيم كه چه

ما طلسمى كه قضا بسته ندانيم شكست
كاسه و كوزه سرِ هم بشكانيم كه چه

گر رهايى ست براى همه خواهيد از غرق
ورنه تنها خودى از لُجّه رهانيم كه چه

ما كه در خانه ايمانِ خدا ننشستيم
كفرِ ابليس به كُرسى بنشانيم كه چه

قاتلِ مُرغ و خروسيم، يكيمان كمتر
اين همه جان گرامى بستانيم كه چه

مرگ يك بار ــ مَثَل ديدم ــ و شيون يك بار
اين قَدَر پاىِ تعلّل بكشانيم كه چه

شهريارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانيم كه چه